امکانات |
<-PollName->
<-PollItems->
آمار
وب سایت:
بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 9
بازدید کل : 20217
تعداد مطالب : 37
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1
|
|
لب تشنه ام به بوسه ای از خود رسان مرا
سرگشته ام به باغ بهشتت کشان مرا
دلتنگ و خسته ام از این همه فراق
بر بزم چشم های سیاهت نشان مرا
از امیرعلی تقدیم به همسرم ال-سراقی
|
نويسنده: امیرعلی تاريخ: دو شنبه 4 مرداد 1395برچسب:شعر عاشقانه, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
شاید از غصه ی هجران نوشتن کافیست
بر سر سفره ی غمدیده نشستن کافیست
باز هم قطره ی باران به هوایم جاریست
جای لبخند تو در حال وهوایم خالیست
شعر از امیرعلی تقدیم به همسرم ال-سراقی
|
نويسنده: امیرعلی تاريخ: دو شنبه 4 مرداد 1395برچسب:شعر عاشقانه, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
چرا ترانه ی عشقی زمن نمی خوانی
چرا به گوشه ی چشمت مرا نمی خوانی
چرا برای وصالم دعا نمی خوانی
چرا به سوی بهشتت مرا نمی خوانی
...
از امیرعلی
تقدیم همسرم ال-سراقی
|
نويسنده: امیرعلی تاريخ: پنج شنبه 18 تير 1394برچسب:عاشقانه,شعر عاشقانه, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
صبر کن ! صبر کن !
بگذار قلم بردارم
چشم هایت را نبند
بگذار تا ابد از اقیانوس مشکی چشم های تو بنویسم
بگذار با این روح خسته ام
با این نگاه خسته ام
به تو خیره شوم
و باز به تو خیره شوم
در گیر شده ام!
باز در گیر چشم هایت شده ام
و دوباره با خود زمزمه میکنم:
چندیست که باچشم های تودرگیر می شوم
دور از نگاه عاشقانه ی تو پیر می شوم
آری!
پیر می شوم
از عاشقانه های امیر علی
تقدیم به خودت ال_سراقی
|
نويسنده: امیرعلی تاريخ: جمعه 12 تير 1394برچسب:عاشقانه,شعر عاشقانه, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
بیا و باغ من را باغبان باش
بیا ای مهربانم،مهربان باش
بیا این مُلک مهرآیین دل را
تو خود تنها برایم مهربان باش
از : امیرعلی
تقدیم همسرم el-so
|
نويسنده: امیرعلی تاريخ: چهار شنبه 18 تير 1393برچسب:عاشقانه,شعر عاشقانه, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
حال من بد بود ودر دم آمدی
جانم از غم سر رسید تا آمدی
آمدی جانم به قربان تو شد
آمدی سر زیر پاهای تو شد
ادامه دارد...
تقدیم به عزیزتریم el
|
نويسنده: امیرعلی تاريخ: سه شنبه 23 ارديبهشت 1393برچسب:شعر عاشقانه,عاشقانه,دل نوشته, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
گلدون من به وسعت یه باغه
پشت شیشه ی پنجره،یه زاغه
گل های کوچیک و بزرگ میکارم
دونه ها رو توقلب اون میزارم
یه استکان آب که براش میریزم
خودم برا خودم چایی میریزم
روز ها و هفته ها گذشت و طی شد
شب به سیاهی نرسید و روز شد
من روزا رو با آفتابش دوست دارم
خونمونو با آدماش دوست دارم
گلام اگر آفتاب روز نبینن
خشک میشن و دق میکنن،میمیرن
پای مادر به گلدونم خورد و رفت
گریه ام گرفت، تمام بغضم شکست
بوته ی گل زمین خورد و پرپر شد
نگام تو چشم گل بود و قلبم مرد
اشکم برای گل و گلدون نبود
غم نگام تو چشم مادرم بود
آخه داره یواش یواش پیر میشه
چشماش ضعیف و دست و پاش سِر میشه
حالا به من حق میدی گریه کنم ؟
اشکامو با چادر اون پاک کنم ؟
دوست ندارم گلا تو گلدون باشن
دوست ندارم آدما زود پیر بشن
آخه مگه گناه آدم چیه ؟
تو دل این دنیا به جا قلب چیه ؟
که هرکی که عزیزه و دوست داری
تو لیست آدم خوبا زود میزاری
اونم سریع میاد و داس به دسته
گل ها رو میکَنه میشن یه دسته
|
نويسنده: امیرعلی تاريخ: یک شنبه 3 فروردين 1393برچسب:اشعار کودکانه,شعر,شعر عاشقانه, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
شب است و سکوت سرد کویر،
شب است و بیداری صبح سپید،
شب است و خواب عمیق لیلی ها،
شکسته شد کمرش زیر این تلافی ها،
شب است ونگاه سرد ماهی ها،
به اندام گرم این مجازی ها،
شب است و غم های سنگین این رجال،
مثال این حروف همچو الف به دال،
تو هق هق شیرین رنج های منی،
نزن دگرسنگی که هم شکسته پر وهم بال،
شب است و اینکه تمام شب بیدار،
در آرزوی تو سیگار پشت سیگار،
فسردم از بس که غم خوردم وننالیدم،
من و عکس تو و یک طناب دار،
...... از : امیرعلی
|
نويسنده: امیرعلی تاريخ: دو شنبه 1 مهر 1392برچسب:عاشقانه,شعر عاشقانه,دست نوشته های یک نفر دیوانه,, موضوع: <-PostCategory->
لينک به
اين مطلب
|
|